سانلي جانسانلي جان، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
اليسا جاناليسا جان، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

سانلی و الیسا

سلام...

1393/10/23 16:28
نویسنده : مامان الناز
1,392 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

سلام به همه دوستاي گلم.دلم براي وبلاگ نويسي تنگ شده بود.علت اينكه نميتونستم بيام نت اول از همه به خاطر كامپيوترمون بود كه ويروسي شده بود و از يه طرف هم كه تابستون بود و همش توي گردش و عروسي اينا بوديم.با دوتا بچه هم كه واقعا وقت كم ميارم و نميتونم به خيلي از كارام برسم.توي اين مدت ما يه سفره يه روزه به اروميه داشتيم كه خونه خاله جونم رفتيم و خيلي بهمون خوش گذشت.بعد از اون برادر عزيزم مهدي با زهراجون نامزد شدن و ما هم تا چند وقت درگير مراسم عقد و پاگشا بوديم.

اواخر شهريور هم يه سفر هفت روزه به صورت خيلي اتفاقي به قم و مشهد داشتيم  كه واقعا" از لحاظ معنوي خيلي بهمون آرامش داد و خوش گذشت.توي مشهد به خونه دختر خاله گلم مريم جون و همسرش آقا سامان رفتيم و كلي بهشون زحمت داديم و اليسا هم تا ميتونست شلوغ كرد و خونشون رو ريخت بهم.اين سفر اولين سفر اليسا به مشهد بود.

سانلي رو هم براي اول دبستان در مدرسه راهيان صادق ثبت نام كرديم.سه روز اول مهرماه رو سانلي جونم به خاطر استفراغ و دل درد در بيمارستان بستري بود و نتونست جشن اول سال رو بره مدرسه و براي همين تا مدتها نميتونست براي خودش دوست پيدا كنه و هر روز بهانه گيري ميكرد كه نره مدرسه ولي با كمك مشاور و خانم معلم مهربونشون خدارو شكر تونست چندتا دوست براي خودش پيداكنه.مشاور از هوش سانلي خيلي تعجب كرده بود و ميگفت استعداد عجيبي به رياضي داره و كلا" ميگفت ضريب هوشيش مثله آقايونه.تا به امروز هم كه درگير درس و مشق سانلي هستم و اليسا هم كه از يه طرف كل خونه رو ميريزه بهم و منم از يه طرف جمعشون ميكنم.ايشالا بعد از اين تصميم گرفتم زود به زود آپ كنم حتي اگه يه متن كوچيك هم باشه باز آپ ميكنم.

براي همه دوستان گلم آرزوي سلامتي و شادكامي دارم و همتون رو دوست دارم.

پسندها (2)

نظرات (1)

مریم بانو
20 خرداد 94 22:43
زندگی باید کرد گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ گاه باید خندید در پس این باران برغمی بی پایان لحظه هایت بی غم شاد باشی هر دم