سانلی و الیسا

الان ساعت ٢بامدادشده ودر واقع روز تاسوعای حسینی است وما ساعت ١١:٣٠ از خونه مامان جون اومدیم خونه خودمون آخه مامان جون داشت حلوا نذری میپخت وما هم کمکش میکردیم .مثل همیشه خیلی خوشمزه شد دست مامان گلم درد نکنه ایشالاقبول باشه.                                               در این شب تاسوعا ازخدای مهربون میخوام که تمام مریض هارو شفابده وهرکسی که درآرزوی بچه هست بهش اولادسالم وصالح عطاکنه وبه همه جوونا کمک کنه ...

...

دیروز روز بسیارخوبی بودویه اتفاق خیلی مهمی پیش اومد و اونم اینکه شیرینی خورون خاله جون سانلی بودوهمه ماخوشحال بودیم.ایشالاخوشبخت بشن .سانلی هم ذوق کرده بود.روزدوشنبه چون بابایی سرویس داشت ماخونه مامان جون بودیم وسانلی هم مثل همیشه خیلی خوشحال بود که شب اونجامونده بودیم.وفرداش هم که سه شنبه مراسم نشان خواهر گلم بود وشب اومدیم خونه خودمون.از خدامیخوام  همه جووناخوشبخت بشن ویه ازدواج موفقی داشته باشن.سانلی جونم دوست دارم. ...

...

...

...

این روزهاهوای شهرمون خیلی سردشده وهمش برف میباره و زمستون انگاری دوماه زودتر شروع شده.سانلی جان هم که عاشق زمستون وبرف وسرماست.همش بهمون میگه بریم آدم برفی درست کنیم.وقتی هم که برف میباره از پشت شیشه بیرون رو نگاه میکنه ومیگه آخ جون برف میاد.تازهگیهاهم زبان ترکی استامبولیش گل کرده واستامبولی حرف میزنه.نقاشی کشیدنش هم خیلی خوب شده واکثرمواقع سرگرم نقاشی کشیدنه.راستی یه خبرهایی هست که اگه ایشالاجورشه اینجامینویسم.سانلی نازنینم دوست داریم(من و بابایی)                               &...