عزيزم لباس نو مبارك
چند روزه كه سرمون حسابي مشغول عيد و عروسي خاله جونه.پريروز خاله فرشته اومدخونمون و بعداز ظهر من و خاله فرشته رفتيم بازار و بابايي هم شما رو برد سرزمين شادي.شما اونجا كلي بازي كرده بودي و آخر سر هم تو ماشين خوابت برده بود.غروب هم با بابايي رفتيم براي شما سانلي جونم لباس بخريم ولي شما تو لباس فروشي گفتي لباس نميخوام و كلي بهانه گيري كردي و گفتي بريم با مامان جون بيايم لباس بخريم.ما هم برگشتيم خونه و با مامان جون رفتيم لباس خريديم.يه پيراهن خوشگل قرمز رنگ و يه شلوار و يه سوئي شرت و يه جوراب شلوار شد نتيجه خريد ما البته با كمك مامان جون مهربون.
با اينكه براي سانلي جونم مرتب لباس ميخريم ولي دخترم لباس دوست داره و هميشه از لباس خريدن خوشحال ميشه.
سانلي جونم لباسهات مباركت باشه عزيزم ايشالا به سلامتي و با لب خندون بپوشيشون.
خاله فرشته هم عيدي يه بلوز شلوار خوشكل به سانلي جون هديه داد.سانلي هم خيلي خوشش اومد.دستت درد نكنه خاله فرشته مهربون.