بازي كردن با آيدين رو خيلي دوست دارم

امروزهم مثل همه دوشنبه ها خونه مامان جون بوديم وشما با آيدين جون تا ميتونستي بازي كردي البته گاهي هم دعوا ميكردين.ولي بهزاد دايي جون با شما دوتا بازي ميكنه و براتون كارتون ميذاره وشما نگاه ميكنين و ديگه دعوا نميكنين.امروز عمه من هم اومده بودن خونه مامان جون.دوست مهدي دايي جون هم اومده بود مغازه وشما رفته بودي باهاش دوچرخه سواري ميكردي.

عزيزم شما آيدين رو خيلي دوست داري وميگي بازي كردن با آيدين رو دوست دارم.بعضي موقع ها كه آيدين جون كارتوني ميبينه كه شما اون كارتون رو دوست نداري وهر چقدر هم كه ميگي آيدين بيا بازي كنيم و اون هم كه محو تماشاي كارتونه ميشه ونمياد بازي كنين اعصابت ميريزه بهم وهمش غور ميزني و ميگي من با كي بازي كنم.

موقع برگشتن به خونه هم خسته شده بودي و تو راه خوابت برد من هم الان در حال وب نويسي هستم(ساعت 12شب) وشما هم تو خواب نازي.فدات بشم عزيزدلم.دوست دارم يه عالمه هرچي بگم بازم كمه.