عروسي خاله جونم
چند روز بود آپ نميكردم چون سرمون حسابي گرم بود.روز 5شنبه 25/12/90حنابندان خاله مهناز(خواهرم) بود و چند روزي بود كه خونه مامان جون اينا مشغول تدارك مراسم عروسي بوديم.شنبه هم قرار بود برن ماه عسل كه هوا سرد شد و خيلي برف باريد براي همين موندن تا هوا خوب شه بعدا" انشالا به سلامتي برن.
سانلي جون هم تو عروسي دختر خوبي بود و اصلا" اذيتم نكرد فقط بعضي وقتها ميگفت مامان نرقص.
در آغاز بهار،آغاز زندگي مشتركتان هميشه بهاري باد.
خاله مهناز مهربون انشالا خوشبخت بشين و زندگي پر از مهر و محبتي داشته باشين.
خوشبختي شما آرزوي قلبي ماست.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی