سانلي جانسانلي جان، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره
اليسا جاناليسا جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه سن داره

سانلی و الیسا

اين چند روز...

سلام سانلی جونم خوبی عزیزدلم.چند روزه سرم حسابی گرمه ونمی تونستم بیام بنویسم ولی الان خاطرات این چند روز رو مینویسم.روز اربعین عمو اینابرای نهار نظری داشتن که ما هم رفتیم . فردای اون روز یعنی یکشنبه من ومامان جون وسانلی رفتیم خونه یکی از اقوام که مراسم قرآن داشتن وسانلی مثل یک دختر خوب آروم نشسته بود ولی بعد از مدتی حوصله اش سر رفت وهوای خونه بهمن دایی(دایی جون من) اینا زد به سرش وهمش به من میگفت به زندایی بگو ما رو ببره خونشون.وبالاخره هم شما رو بردیم اونجا و تا میتونستی شلوغ کردی والبته توپ بازی بابهمن دایی جون وعلیرضاجون.موقع اومدن به خونه هم که شما دلت نمی خواست بیای خونه.سانلی جون زندایی وبهمن دایی وسولماز جان وعلیرضا ج...
28 دی 1390

اربعین حسینی

    اربعین حسینی برهمگان تسلیت باد. خدایا به خاطر حرمت امام حسین(ع)وشهدای کربلا به تمام مریضان شفای عاجل عنایت فرما وهیچ بنده ای را از درگاهت دست خالی برنگردان و تمام کودکان را سالم نگه دار وسایه پدر ومادر را از سرهیچ کودک وبزرگی کم نگردان الهی آمین. ...
24 دی 1390

سانلی ومامان جون

دیروز مامان جون اومده بود خونه ما وسانلی هم خیلی خوشحال بود  وهمش بغل مامان جون نشسته بود.بعد از نهار رفتیم خونه همسایه مون طبقه چهارم برای مراسم روضه وسانلی هم پیش مامان جون نشسته بود واصلا از جاش بلند نشد. آفرین دختر گلم که تازهگیها هر جا که میریم یکجا میشینی و اصلا از جات بلند نمیشی مگر در خانه  اقوام نزدیک.بعد از روضه هم اومدیم خونه ومامان جون میخواست بره که شما نمیذاشتی بره  وگریه میکردی ومیگفتی شب هم پیش ما بمان اخه مامان جون تو خونشون کارداشت ونمی تونست که بمونه فدات شم.بالاخره زنگ زدم بابایی اومد وباهم اومدیم خونه مامان جون اینا وشما کمی خیالت راحت شد.دایی شهزاد اینا هم اومدن خونه مامان جون اینا قرار بود ای...
22 دی 1390

سرزمين شادي

روز چهارشنبه سانلي جون رو با بابايي برديم سرزمين شادي .سانلي عاشق شهر بازيه و از وقتي كه هوا سر شده پارك نبرده بوديمش .شهر بازي سر پوشيده هم چند تا بودن كه تعطيل كردن تااينكه چند روز پيش ديديم كه سرزمين شادي تازه افتتاح شده و سانلي رو برديم اونجا.سانلي جان تو هم خيلي خوشحال شدي وتا ميتونستي بازي كردي.اينم چند تا عكس خوشگل از عسلم در سرزمين شادي.   سانلي جان موقع نقاشي كشيدن در سرزمين شادي   اين هم نقاشي كه سانلي جونم كشيد سانلي دختر گلم ايشالا هميشه شاد وخندون باشي. فدات شم عسلم. ...
16 دی 1390

سانلی در خانه خاله جون

روز جمعه رفته بوديم  خونه خاله فرشته و سانلي جان شما هم تا ميتوانستي شلوغ كردي و آتيش سوزوندي.شب هم موقع اومدن خاله جون كلي دفتر ومداد رنگي و يه توپ خوشگل آبي رنگ به شما داد.دستش درد نكنه كلي بهش زحمت داديم ايشالا ني ني دار بشه ما هم كمي از زحماتشو جبران كنيم.شما سانلي جون هم تو خونه همش ميگفتي ايشالا ما هم واسه ني ني خاله فرشته ميخريم. فدات بشم كه اينقدر به فكر ني ني خاله اي. خاله فرشته تو خونشون چند تا عكس خوشگل از سانلي جان گرفت كه در پايين ميذارمشون. سانلی جان با ماشین مینی کوپر این هم سانلی موقع ورزش با ابراکت خاله جون   ...
14 دی 1390